گاهی اوقات با وجود داشتن یه عالمه شماره تو فونبوکت، یه عالمه آیدی تو لیست یاهوت، یه عالمه دوست دور و برت، یه عالمه همکار ، هیچکس نیس که بفهمتت.
سکوتت رو، بغضت رو، دلتنگیت رو، نگاهت رو، خستگیت رو و حرفایی که میخوای بزنی و نمیتونی. نمیتونی. نمیتونی...
گاهی اوقات لازمه که تو هیچی نگی ؛ مجبوری که هیچی نگی....
از همین گاهی اوقاتاس الان...
تازگیا حس کردم بلاخره بعد تماما این ادمهایی که امتحان کردم برای این لحظه ها
تونستم مشترک مورد نظر رو پیدا کنم
اما خوب میدونم تو این اوقات چقدر دلم میخواد تماما فون بو ک و اد لیستو و هم کلاسی هارو بریزم تو کیسه مشکی بزارم ساعت 9 پشت در
یعنی جانا سخن از زبان ما میگویی!!!چی میشد این فون بوک گوشیم و ادد لیست مسنجرم به جای یه مشت آدمک یه دوست واقعی داشتم...